هوا بس ناجوانمردانه سرد است....
این تصاویر مربوط به 94/10/13است..
در حالی که ما در خانه های خود در کنار بخاری نشسته ایم کمی آنطرف تر؛در تهران "خیابان دماوند،خیابان شهید محمودی بالاتر از بانک صادرات"پدر پیری که سنش از 40سال تجاوز کرده و هنوز با وعده سر خرمن همان مسئولی که گفت "خانه نخرید همه را صاحب خانه میکنم"صاحب خانه ای نشده وبه دلیل فقر و نداشتن بهای اجاره صاحب خانه اش او را به کوچه هدایت میکند و الان ده روز است که در این سوز سرما پسر کوچولوی 4ساله داستان ما دستانش یخ زده و گرم نشده اند.
کسی نیست؟گویا وجدان ها هم در این سرمای بی سابقه به خواب زمستانی فرو رفته اند....
چه زیبا گفت فروغ فرخزاد :
اگر مستضعفی ديدی،
ولي از نان امروز
به او چيزی نبخشيدی.
به انسان بودنت شک کن
اگر چادر به سر داری،
ولي از زير آن چادر
به يک ديوانه خنديدی
به انسان بودنت شک کن
اگر قاری قرآنی،
ولي در درکِ آياتش
دچارِ شک و ترديدی.
به انسان بودنت شک کن
اگر گفتی خدا ترسي،
ولي از ترس اموالت
تمام شب نخوابيدي.
به انسان بودنت شک کن
اگر مرگِ کسی ديدي،
ولي قدرِ سَري سوزن
ز جاي خود نجنبيدي
به انسان بودت
شک کن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر